هر سرمایه گذاری تمایل دارد روی اسبی شرط بندی کند که برنده خواهد بود. آخر چرا آدم باید از قصد پول خود را دور بیندازد؟ ولی این همان ریسکی است که آدم در قمار میپذیرد. و همین را میتوان به سرمایه گذاری در استارتاپها هم تعمیم داد.
طی یک ماه گذشته مشغول تهیه و تدارک یک ارائه خوب در راستای جذب سرمایه برای استارتاپ جدیدم، یک شرکت میزبانی وب رایگان بوده ام. و این من را مجاب کرد به صدها موسسی که به سراغ من آمدند، و کارهایی که انجام دادند و اعصاب من را خیلی خورد کردند فکر کنم. (من تا به حال روی ۱۶ استارتاپ سرمایه گذاری کرده ام.)
مهم نیست استارتاپ شما در چه مرحله ای به سر میبرد، به هر حال شما به سرمایه نیاز خواهید داشت. بنابراین برای اینکه وقت بقیه را هم نگیرید، اینجا من ۲۵ دلیل ذکر میکنم که چرا شخصاً روی استارتاپ شما سرمایه گذاری نخواهم کرد. اگر میخواهید سرمایه جذب کنید، این نکتهها را مرور کنید تا سریع تر و راحت تر جذب سرمایه گذار شوید.
۱- اثبات موفقیت احتمالی استارتاپ شما وجود ندارد.
هیچ مدرکی وجود ندارد که علاقه ای به استارتاپ شما وجود دارد و یا اینکه جذابیتی برای مشتریان دارد. آیا تا به حال چیزی فروخته اید؟ آیا تا به حال یک کمپین موفق جمع سپاری راه انداخته اید؟ پیش از این یک استارتاپ راه اندازی کرده اید؟ اگر این تستها را با موفقیت پشت سر بگذارید، به من اثبات خواهید کرد که شما چیزهای لازم برای موفق کردن استارتاپ خود را دارید.
به من ثابت کنید که کسب و کار شما ارزش این را دارد که من پول خود را، که به سختی درآورده ام روی آن سرمایه گذاری کنم و زمانی که شرکت شما به موفقیت رسید، برای من به سختی کار خواهد کرد.
۲- من به شما اعتماد ندارم.
من شخصاً هر شرکتی که روی آن سرمایهگذاری میکنم را به صورت مخفیانه پیگیری میکنم. من معمولاً روی مردم سرمایه گذاری میکنم. میتوانید به دفتر من بیایید و محصول خودتان را به من نشان دهید. ولی من خریدار حرفهای شما نیستم. بنابراین این را فراموش کنید که من روی استارتاپ شما سرمایه گذاری کنم.
اگر من نتوانم به کاراکتر، قضاوت و مهارتهای رهبری شما اعتماد کنم، آن گاه بیایید وقت یکدیگر را تلف نکنیم.
۳- شما یک تیم بی تجربه دارید.
ظاهراً اعضای تیم شما تجربه لازم برای جلو بردن یک استارتاپ را ندارند.
بگذارید اینگونه بگویم که من شما و ایده ای که دارید را تحسین میکنم ولی از تیمتان خوشم نمی آید. بنابراین انتظار این را نداشته باشید که روی کار شما سرمایه گذاری کنم. من باید اطمینان حاصل کنم که اعضای تیم شما صلاحیتها و اصول لازم برای کامل کردن وظایف خود، انجام کارها سر وقت و رسیدن به اهداف شرکت را دارند.
۴- اعضای تیم شما به خوبی با هم کار نمی کنند.
موسسان و یا اعضای تیم شما مدام با هم در حال ستیز هستند. بنابراین من در مورد این استارتاپ احساس خوبی نخواهم داشت. نمی خواهم سرمایه خود را صرف سرمایه گذاری روی استارتاپی کنم که همکاران فعال در آن با هم خوب کار نمی کنند. آیا همه در تیم شما خوب با هم کار میکنند؟
۵- شما یک چیزی را از من پنهان میکنید.
شما دارید همه اطلاعات لازم را از من پنهان میکنید. من از شما نمی خواهم که تمام اسرار کسب و کار خود را برای من شرح دهید، ولی اگر قرار باشد روی کسب و کار شما سرمایه گذاری کنم، لازم است که اطلاعات بنیادی در مورد استارتاپ شما و نحوه سوددهی آن را بدانم.
سرمایه گذارها تمایل دارند که همه چیز را در مورد استارتاپ شما بدانند. نگران نباشید، من ایده شما را نخواهم دزدید. خیلی سرم شلوغ است.
۶- شما یک مدل یا طرح کسب و کاری ندارید.
نتوانستید به من بگویید که انتظار دارید کسب و کار شما در دو سال آینده کجا باشد. برای همین است که داشتن یک طرح کسب و کار از قطعات مهم پازل است.
اگر طرح کسب و کار شما من را تحت تاثیر قرار ندهد، روی استارتاپ شما سرمایه گذاری نخواهم کرد.
۷- مدرکی که نشان دهد استارتاپ شما کسب درآمد خواهد کرد وجود ندارد.
سفارشات پیش از تولید یا ثبت نام برای محصول شما وجود ندارد. بنابراین من علاقه ای به شرکت شما ندارم. اگر شما نتوانید ثابت کنید که مردم تمایل دارند برای محصول شما پولی پرداخت کنند، من چرا باید روی شرکت شما سرمایه گذاری کنم؟
۸- فکر نمی کنم بتوانید محصول خود را بسازید.
یک ایده خوب یک چیز است، جامه واقعیت و عمل به آن پوشاندن چیزی دیگر. شما من را قانع نکردید که محصول شما کار کند. من به شخصه به یک نمونه اولیه نیاز دارم که کار کند. حتی دلم میخواهد ببینم که چندتا از مشتریان شما از آن استفاده میکنند.
۹- شرکت شما اولین شرکتی نیست که وارد این عرصه شده است و خیلی هم منحصر به فرد نیست.
من معمولاً روی استارتاپهایی که چیز جدیدی خلق نمی کنند یا طرح کسب و کاری منحصر به فردی ندارند سرمایه گذاری نمی کنم. شما باید ورای رقابت موجود، چیز جدیدی برای عرضه داشته باشید. شاید راهکار ایجاد یک ایده جدید از یک مدل کسب و کار قدیمی باشد.
۱۰- موسس یا مدیرعامل غیر قابل مربیگری است.
اگر زمانی که از یکی از عناصر محصول یا کسب و کار شما انتقاد میکنم، تمایلی به گوش دادن نداشته باشید یا حالت تدافعی به خود بگیرید، آن گاه من هم نمی توانم با شما کار کنم.
یک بار زمانی که موسسان یک شرکت به سمت من آمدند، پیشنهادی ارائه دادم که به آنها برخورد. برخی از آنها حتی رفتند و در وبلاگ خود نوشتند که من چیزی نمی دانم. شرکت آنها اکنون غیرفعال است.
۱۱- استارتاپ شما خیلی هزینهبردار است.
شاید فکر کنید که استارتاپ شما ۱۰ میلیارد دلار میارزد. ولی من اعتقاد دارم که تنها یک دهم آن میارزد.
ارزشگذاری استارتاپ شما میتواند یک چالش جدی باشد. این ارزش گذاری باید براساس دستاوردهای قبلی شرکت و پتانسیل موجود در آن باشد. اگر حس کنم که یک کسب و کار خیلی گران ارزشگذاری شده است، میروم سراغ یک فرصت سرمایه گذاری دیگر.
۱۲- خیلی ضعیف با رد شدن کنار میآیید.
اگر شما از آن کارآفرینانی هستید که همیشه غر میزنند و در مورد بی عدالتیهای دنیا ناله میکنند، قطعاً مورد پذیرش سرمایه گذارها هم قرار نخواهید گرفت و این بخشی از فرآیند است. ولی این رد شدن را به خوبی مدیریت کنید.
ببینید کجای کارتان میلنگید، همان جا را اصلاح کنید. اتفاقات بعد از رد شدن چیزهای زیادی در مورد یک کارآفرین میگوید. سرمایهگذارها مراقب شما هستند، حتی بعد از اینکه گفتند «نه».
۱۳- به سردی با من تماس گرفتید.
آیا طرح تجاری خود را برای هر سرمایه گذاری که توانستید اطلاعات تماسش را پیدا کنید فرستادید؟ خب، درخواست شما جایی بهتر از سطل آشغال پیدا نخواهد کرد. به جای این کار، از طریق توصیهها و ارجاعاتی که توسط آدمهای مورد اعتماد آنها مطرح میشود به سرمایه گذارها نزدیک شوید.
من تنها روی استارتاپهایی سرمایه گذاری میکنم که موسسان آن به من توصیه شده باشند و یا اینکه برای جلب توجه من هر کاری بکنند.
۱۴- من سرمایه گذار موردنظر نیستم.
شرکت شما در ناحیه تخصص من فعال نیست. درست مانند دکترها که هر کدام تخصص خود را دارند، سرمایه گذارها هم اینطور هستند. اول کمی تحقیق کنید تا سرمایه گذاری پیدا کنید که در حوزه کسب و کار شما فعال است.
۱۵- شما متمرکز نیستید.
شما سعی دارید هر ایده ای که به ذهنتان میرسد را اجرا کنید. در عوض روی ساخت بهترین محصولی که میتوانید عرضه کنید متمرکز شوید.
قرار نیست هر مشتری را خشنود کنید. ولی باید مشتریان درست را خشنود کنید و در غیر این صورت شرایط علیه شما پیش خواهد رفت.
۱۶- الان خیلی زود است که پول من را داشته باشید.
شما میخواهید ایده ای را توسعه دهید که کسب وکار شما را متحول میکند. ولی مفهوم شما خیلی اوت است. من ترجیح میدهم عقب بایستم تا وقتی که بدانم مشتری یا دیگر سرمایه گذارها جذب آن میشوند. سرمایه گذارها معمولاً ترجیح میدهند به فناوریها و صنایع تثبیت شده بچسبند.
۱۷- فناوری شرکت شما فراموش شده است.
صادقانه میگویم، طی شش ماه گذشته پیشنهادهای سرمایه گذاری دریافت کرده ام که در مورد نوارهای VHS بوده اند. روندهای کسب و کاری، مخصوصاً آنهایی که درمورد فناوری هستند، خیلی به سرعت پیش میروند. چرا من باید پول خودم را صرف استارتاپی کنم که نوارهای VHS رو بهتر میسازه، حتی اگه در سال ۲۰۱۲ حدود ۱۳ میلیون نوار کاست و VHS خام در آمریکا فروش رفتند؟
۱۸- شما برای عرضه محصول خود خیلی کند هستید.
شرکت شما خیلی کند است. دلیل این امر چه این باشد که اعتماد به نفس کمی دارید، یا اینکه خیلی کمالگرا هستید، هرچه دیرتر محصول خود را به بازار عرضه کنید، من دیرتر نتایج را خواهم دید و دیرتر به بازگشت سرمایه خواهم رسید. یادتان باشد که هیچ اشکالی ندارد با نسخه ۱.۰ شروع کنید و بعدها اصلاحات را روی محصول اعمال کنید.
۱۹- شما استراتژی بازاریابی ندارید.
استارتاپ شما میخواهد فروش محصولات خود را شروع کند ولی برنامه ای برای افزایش فروش و دستیابی به مزیت رقابتی ندارد. من و خیلی از سرمایهگذارهای دیگر، میتوانیم استارتاپ شما را در چند ثانیه نابود کنیم. آیا اهداف بازاریابی تعیین کرده اید؟ محصولات خود را چگونه تبلیغ و ترویج میکنید؟ بنابراین قبل از اینکه زنگ در شرکت من را بزنید، به این سوالها جواب دهید.
۲۰- میشه یه بار دیگه بگید چه مشکلی را حل میکردید؟
زمانی که استارتاپ خود را شروع کردید، قصدتان این بود که یک مشکل را حل کنید. ولی شما تمرکز خود را به جای تفکر روی یک ایده به تاسیس یک کسب و کار واقعی شیفت دادید؛ و اینجا بود که دید خود از مشکل اصلی را از دست دادید. باید مطمئن باشم که شما هنوز سعی در حل مشکلی دارید که وجود دارد و راهکار شما عملی است.
۲۱- شما صنعت را درک نکرده اید.
به عنوان یک کارآفرین به نظر میرسد که شما با بخشی که در آن فعالیت میکنید آشنایی کافی ندارید، بنابراین من هم علاقه ای به سرمایه گذاری روی استارتاپ شما ندارم. اگر در این زمینه تجربه کافی دارید، پس حداقل میتوانید در مورد مشتریان احتمالی یا روشهای توسعه صنعت اطلاعاتی را در اختیار من قرار دهید.
اعدادی که به نیچ صنعت شما مربوط میشوند را پیدا کرده و آنها را به خوبی درک کنید. اگر شما این اعداد را نداشته باشید، من همیشه بدترین حالت را در نظر میگیریم و حتی بدتر از آن، محاسبات خودم را انجام خواهم داد.
۲۲- شما معنای کلمه «کارآمد» را نمی دانید.
شما دارید پول خود را صرف کلاههای لوگودار، جاکلیدی و ماگهای قهوهخوری میکنید. چرا من باید پول خود را صرف سرمایه گذاری روی کسب و کار شما کنم؟ یک سرمایهگذاری باید راهی طولانی را تا عرضه محصول به بازار طی کند. این یعنی این همه پول را نباید صرف این چرت و پرتها کرد. یکی دو تا تیشرت برای مقاصد تبلیغاتی بد نیست، ولی در این موارد ولخرجی نکنید.
در ضمن حقوق زیادی به خودتان اختصاص ندهید صرفاً چون رئیس هستید.
۲۳- شما نگران فرداها نیستید.
به نظر میرسد که استارتاپ شما تنها بر اساس روندهای کنونی بنا شده است. نمی توان به این گونه استارتاپ امید داشت تا در بلندمدت نتیجه بدهد. میدانم که نمی شود آینده را پیش بینی کرد، ولی ترجیح میدهم روی استارتاپی سرمایه گذاری کنم که صاحبان آن در مورد آینده هم میاندیشند، نه فقط روندهای کنونی.
۲۴- هیچ سرمایه گذار دیگری وجود ندارد.
نمی توانم مدرکی پیدا کنم که فرد دیگری روی استارتاپ شما سرمایه گذاری کرده باشد، حتی یک یا دو هزار دلار. مگر اینکه کاملاً به استارتاپ شما اعتقاد داشته باشم، وگرنه نیاز دارم که تمایل دیگر سرمایه گذارها هم ببینم. حضور دیگر سرمایه گذارها به من میگوید که دیگران هم در استارتاپ شما پتانسیل دیده اند و از چشم انداز شما حمایت میکنند.
۲۵- شما فراموشکار هستید.
بسیاری از موارد بالا در شما یافت میشود ولی شما متوجه آن نشده اید. این یک مشکل جدی است. من نمی توانم کسانی را تحمل کنم که نمی توانند ضعفهای خود را ببینند و نمی خواهند در جهت رفع آن کاری بکنند. یادتان باشد که هیچ کس کامل نیست. ضعفهای خود را ببینید و روی تصحیح آنها کار کنید.
اینها دلایلی بودند که من بر اساس آنها روی استارتاپها سرمایه گذاری میکنم. به شما هم توصیه میکنم قبل از اینکه سراغ سرمایه گذار میروید، این نکتهها را مثل راهنما جلو چشم خود داشته باشید.
منبع اصفهان پلاس