درس های سرمایه گذاری از کوه نوردی


به عنوان یک کوه نورد آماتور بیشتر جمعه ها فقط از ولنجک میرم بالا معمولا تا ایستگاه ۷ میرم. البته گاهی چون برنامه دیگه ای مثل کلاس دارم و باید زود برگردم، فقط تا ایستگاه ۲ میرم بالا و زود بر میگردم. ساعت ۵ صبح حرکت میکنم. حدود دو ماه پیش، یک نفر رو با وسایل کوه نوردی دیدم، ساعت ۵:۱۵ صبح بود و ماشین تو خیابون کم بود به همین خاطر سوارش کردم. کوه نورد حرفه ای بود، و برام توضیح داد که از دارآباد میره بالا، بلندترین یال برای رسیدن به قله دارآباد هست.

هرچی با خودم دودوتا چهارتا کردم دیدم آمادگی ذهنی برای بالا رفتن از بلندترین یال رو ندارم ? . به همین خاطر تا مسیری که بتونه ماشین پیدا کنه رسوندمش و رفتم ولنجک. سه هفته پیش دوباره دیدمش ایندفعه میخواست از کلکچال بره بالا. تصمیم خودم رو گرفتم و گفتم باهات میام. به پارک جمشیدیه رسیدم، هنوز هوا تاریک بود و تازه اذان صبح رو داده بودند، ازش جدا شدم و تو نمازخونه نماز صبح رو خوندم. سعی کردم با دنبال کردن چند نفری که دیدم مسیر رو پیدا کنم، یک نفر بود که من دنبالش می رفتم. بعد از چند دقیقه برگشت بهم گفت از کدوم مسیر میرن بالا شما راه رو بلدی  ? .

بالاخره با کمک یکی از نگهبانان پارک مسیر رو پیدا کردیم. بقیه راه تقریبا مشخص بود، البته من اینطور فکر می کردم. هوا تازه روشن شده بود و تازه چندتا ساختمون رو دیدم. از پشت سر یک نفر پرسید برج از کجا باید بریم، من برگشتم که بگم بلد نیستم، یک آقایی جواب داد از این بغل برید. همونجا با آقایی که آدرس برج رو می پرسید همراه شدم، بهش گفتم اولین باره این مسیر رو میام، دنبالش رفتم و تو راه باهم صحبت کردیم.

درس های سرمایه گذاری از کلکچال

کسانی که از ولنجک بالا میرن میدونن، ابتدای راه، چشمه، ایستگاه ۲ و ۵ میتونن خرید کنن یا حتی صبحانه و نهار بخورن. من هم همیشه دوستم دارم سبک حرکت کنم به همین خاطر معمولا ایستگاه ۲ یک چایی خرما میخورم و ایستگاه ۵ هم صبحونه. ایستگاه هفت هم که چند دقیقه میمونم و با تلکاپین بر میگردم. این رفت و برگشت از زمانی که ماشین رو پارک میکنم تا دوباره به ماشین برسم حدود شش ساعت طول میکشه.

اون روز تو مسیر کلکچال متوجه شدم تقریبا هیچ یک از امکانات ولنجک وجود نداره، تصمیم داشتم از این مسیر به قله برم و بعد دوباره با تلکابین برگردم ولنجک. بدون هیچ اطلاعات و هیچگونه پشتیبانی.
اسم این دوست جدید کورش بود. کمی در مورد مسیر باهام صحبت کرد و اینکه معمولا از پیازچال میره یه سمت کلکچال. فهمیده بود تازه کار هستم. یک باتوم بهم داد تو مسیر در مورد راه های دیگه هم توضیح داد. پیازچال یک چشمه داره، آب چشمه بسیار گوارا بود و البته تو اون سرما کوروش ازم خواست صورتم رو باهاش بشورم. با اکراه قبول کردم ولی بعدش حس بسیار خوبی داشتم.

تو پیاز چال کوروش بساط صبحونه رو راه انداخت، یک پیکنیک کوچولو و کتری که باهاش چای درست کرد، نون بربری، پنیر تبریزی و گردو. بهم گفت همیشه برای دونفر غذا برمیداره، البته چون دیشب تا دیروقت بیمارستان بوده امروز خیلی مفصل برنداشته. نمیدونم برای دلخوشی من میگفت یا واقعا اینطور بود.

حدود یک ساعت بعد از صبحانه کلکچال بودیم. عکس بالا عکس من و کوروشه تو قله کلکچاله. کوروش آدم خوبی بود و البته کوهنوردی حرفه‌ای تر از من، خودش میگفت حدود ۱۵ ساله که کوهنوری می کنه. سخت ترین قسمت ماجرا البته حدود ۱٫۵ ساعت پایانی کوه نوردی و هنگام برگشت بود. شنیده بودم تو پایین اومدن زانوها فشار بیشتری بهشون میاد، ولی فکر نمیکردم خیلی اذیت کننده باشه. کناره بیرونی زانوی راستم بشدت اذیت می کرد و کوروش مرتب باید صبر میکرد تا بهش برسم. بهم میگفت پایین اومدن لم داره ولی اون موقع درد پام نمیذاشت خیلی به لمش فکر کنم.

اون روز تموم شد با یک دوستی یک روزه خوب که امیدوارم جوری بتونم جبرانش کنم و البته درس های بسیار با ارزش از اون روز گرفتم.

درس شماره ۱- درسته کوه نوردی یک ورزشه و همه بهش میگن کوه نوردی ولی هر کوهی مشخصات خودش رو داره و باید براش آماده باشی.

درس شماره ۲- هر تخصصی سطح های مختلفی داره، اگر آماتور یا خیلی حرفه ای هستی بازهم داری همون کار رو میکنی ولی در سطح مختلف. مثل فوتبال بازی کردن تو دبیرستان و یا لیگ اروپا هر دو فوتبال هستند ولی در سطوح مختلف.

درس شماره ۳- برای حرفه ای بودن، باید نیازمندی هاش رو تهیه کنی و با خودت داشته باشی و گرنه  همه میفهمن تو تازه کار هستی حتی اگر تا ایستگاه ۷ هم بری بالا.

درس شماره ۴- برای اینکه بتونی از پس هر کوهی بربیای گاهی لازمه تیم داشته باشی، هر چقدر کوهی که میری سخت تر باشه، تو به تیم قوی تر و حرفه ای تر احتیاج داری.

درس شماره ۵- هرچقدر هم که قوی باشی گاهی اشتباه می کنی، چقدر خودت رو برای بحران ها آماده کردی؟ اصلا میدونی باید تو این وضعیت چه کار کنی که آسیب کمتری ببینی؟

درس شماره ۶- اگر بتونی کاری رو خوب انجام بدی و تیم خوبی داشته باشی، بالارفتن از کوه برات خیلی لذت بخشه. اینهایی که پایین هستند فکر میکنن شاخ قول رو شکستی ولی خودت کاملا از مسیر لذت بردی.

درس شماره ۷- مسیرهای جدید جذاب هستند و البته میتونن خطرناک هم باشن و بهت آسیب برسونن، ولی اگر با کسی که مسیر رو قبلا رفته، همراه بشی، احتمال بسیار بیشتری داره که مسیر رو به سلامت به انتها برسونی.

 

این ۷ تا درس دقیقا برای سرمایه گذاری هم صدق میکنن. هرکسی موضوعات مختلفی برای سرمایه گذاری داره و راه های مختلفی رو میتونه انتخاب کنه ولی اینکه بورس سرمایه گذاریه، ملک و کسب و کار هم همینطور دلیل نمیشه همشون مسیر یکسانی داشته باشند.

نوشته درس های سرمایه گذاری از کوه نوردی اولین بار در mabolhasani.com پدیدار شد.



منبع اصفهان پلاس

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *