نماد سایت گیلان پلاس رسانه هوش مصنوعی و کارآفرینی گیلان

نه به حدس و گمان: استراتژی تبلیغات پولی بر پایه اهداف واقعی مشتری

The 5-Step Process To Setting Crystal Clear PPC Goals

در دنیای رقابتی تبلیغات آنلاین، موفقیت پایدار تنها با نمایش بهترین آگهی‌ها یا صفحات فرود جذاب به دست نمی‌آید. کلید اصلی درک عمیق اهداف و مدل کسب‌وکار مشتری است. این مقاله به شما نشان می‌دهد چگونه با همسو کردن استراتژی‌های رسانه‌های پولی با نیازهای واقعی مشتری، به نتایج درخشان و ماندگار برسید.

خلاصه مقاله

موفقیت در تبلیغات پولی (Paid Media) فقط به خلاقیت آگهی یا بهینه‌سازی صفحات فرود بستگی ندارد؛ بلکه ریشه در همسویی کامل با نیازها و مدل کسب‌وکار مشتری دارد. این مقاله پنج گام ضروری را برای ایجاد این همسویی معرفی می‌کند: درک عمیق مدل مالی مشتری، تطبیق اهداف تبلیغاتی با اولویت‌های اصلی آن‌ها و تعیین اهداف دقیق و قابل اندازه‌گیری.

همچنین، گوش دادن فعال به دغدغه‌های مشتری و پرسیدن سوالات کلیدی برای روشن شدن تصویر کامل، از دیگر گام‌های مهم است. با اجرای این روش‌ها، می‌توانید استراتژی‌های تبلیغاتی را فراتر از معیارهای پلتفرم، به سوی سودآوری و رشد واقعی کسب‌وکار مشتری هدایت کنید و رابطه‌ای مبتنی بر اعتماد و نتایج ملموس بسازید.

چرا همسویی با مشتری اینقدر مهم است؟

بسیاری از متخصصان تبلیغات فکر می‌کنند موفقیت فقط در کیفیت آگهی‌ها یا صفحات فرود خلاصه می‌شود. این عناصر مهم هستند، اما بدون درک نیازهای واقعی مشتری بی‌معنی خواهند بود.

حتی بهترین ساختار کمپین و خلاقانه‌ترین تبلیغات هم اگر با اهداف مشتری همسو نباشند، موفقیت‌شان کوتاه خواهد بود. افزایش درآمد، سود بیشتر، سرنخ‌های باکیفیت‌تر و کوتاه‌تر شدن چرخه فروش، همان چیزی است که برای مشتریان اهمیت دارد.

ما ابتدا تصویری روشن از نحوه کسب درآمد مشتریان، مشتریان ایده‌آل آن‌ها و تعریف یک تبدیل واقعی به دست می‌آوریم. این کار، پایه و اساس موفقیت بلندمدت کمپین‌ها را شکل می‌دهد.

پنج گام برای ساخت استراتژی موفق تبلیغات پولی

1. مدل کسب‌وکار مشتری را درک کنید

اکثر مشتریان گوگل ادز از نظر مالی در دو دسته اصلی قرار می‌گیرند: آن‌ها که محصولات را مستقیماً می‌فروشند و آن‌ها که به دنبال سرنخ‌هایی برای تبدیل‌های آتی هستند.

کسب‌وکارهایی مانند فروشگاه‌های اینترنتی، محصولات خود را با قیمت مشخص می‌فروشند. این به ما امکان می‌دهد ارقام درآمد را مستقیماً در گوگل ادز ببینیم.

اما کسب‌وکارهایی مانند خدمات محلی یا نرم‌افزارهای خدماتی (SaaS) به جذب علاقه از طریق تماس، تکمیل فرم یا چت وابسته هستند. این سرنخ‌ها ممکن است بعداً به فروش واقعی منجر شوند.

فروشندگان محصولات فیزیکی باید هزینه‌های جریان نقدی، تدارکات، حمل‌ونقل و نرخ بازگشت کالا را نیز در نظر بگیرند. این عوامل هم بر میزان بودجه تبلیغاتی و هم بر بازگشت سرمایه تبلیغاتی (ROAS) مورد نیاز تاثیرگذارند.

به همین دلیل، ROAS یکسان می‌تواند برای برندی با هزینه‌های کم عالی باشد، اما دیگری را ورشکست کند. ما نمی‌توانیم تنها به معیارهای پلتفرم مانند ROAS اکتفا کنیم و سود خالص پس از اجرای سفارش را نادیده بگیریم.

سرنخ‌ها نیز باید با کیفیت بالا باشند و به سرعت پیگیری شوند. در غیر این صورت، برندها با نرخ تبدیل نهایی پایین مواجه خواهند شد. ما باید سرنخ‌های مناسب را با هزینه‌ای متناسب با نرخ تبدیل مشتری و ارزش سفارش‌های آن‌ها جذب کنیم.

این رویکرد به حلقه‌های بازخورد طولانی‌تر و ادغام بهتر با سیستم مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) منجر می‌شود تا بتوانیم بر اساس درآمد واقعی بهینه‌سازی کنیم.

2. اهداف را با اولویت‌های مشتری هماهنگ کنید

به زبان ساده، همه مشتریان به دنبال یک نتیجه نیستند. برخی به دنبال رشد تهاجمی هستند و با هزینه هر جذب (CPA) بالاتر مشکلی ندارند، در حالی که برخی دیگر بر کارایی تمرکز کرده و تا زمانی که اعداد دقیق نباشند، اقدامی نمی‌کنند.

برخی برندها فقط می‌خواهند حضور آبرومندانه و باکیفیت داشته باشند و تبلیغاتشان فقط در جایگاه‌های مناسب نمایش داده شود. اهداف دیگری مانند رقابت با یک رقیب خاص یا هدف‌گذاری مخاطبان ویژه نیز وجود دارد. همه اینها معتبر هستند، اما رویکردهای متفاوتی می‌طلبند.

واضح است که تا زمانی که ندانید چه چیزی برای مشتری مهم‌تر است، نمی‌توانید کاری انجام دهید. بسیاری از آژانس‌ها بر اساس شاخص‌های عملکرد پلتفرم (KPIs) فرضیات نادرست می‌سازند.

فقط به دلیل اینکه گوگل می‌گوید یک کمپین “عملکرد خوبی” دارد، به معنی همسویی آن با اهداف مشتری نیست. ما با پرسیدن سوالات درست شروع می‌کنیم، مانند:

هنگامی که این اولویت‌ها مشخص شد، همه چیز را بر اساس آن تنظیم می‌کنیم:

بدون این لایه‌های بنیادی اولیه، هر کاری که انجام می‌دهید فقط حدس و گمان خواهد بود.

3. اهداف جامع و مشخص تعیین کنید

پس از درک مدل کسب‌وکار و اهداف مشتری، نوبت به افزودن تخصص ما می‌رسد. این بخش شامل تعیین اهداف واقع‌بینانه است که خواسته‌های مشتری را با آنچه ما می‌دانیم امکان‌پذیر است، متعادل می‌کند.

ما از دانش صنعت، تجربه‌های قبلی با مشتریان مشابه و درک خود از اقتصاد و فرآیندهای اجرایی برای ارائه یک تصویر کامل استفاده می‌کنیم. جایی برای اشتباهاتی مانند تعیین هدف ROAS خودسرانه بدون پرسش از تاثیر آن بر کسب‌وکار نیست.

ROAS 3 برابر اگر حاشیه سود کم یا هزینه‌های پنهان وجود داشته باشد، معنی زیادی نخواهد داشت. در جذب سرنخ، تبدیل با تکمیل فرم ما به پایان نمی‌رسد، بلکه تنها گام اول است.

ارزش واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که سرنخ به مشتری پرداخت‌کننده تبدیل شود و گوگل از آن بی‌خبر است. این شکاف، جایی است که بزرگترین بینش‌ها و فرصت‌ها نهفته‌اند و حیاتی است که ما آن را در نظر بگیریم. در ادامه نحوه تعیین اهداف را آورده‌ایم تا عملکرد رسانه‌ها به نیازهای واقعی کسب‌وکار گره بخورد.

برای کسب‌وکارهای فروش محصول (E-commerce):

برای کسب‌وکارهای جذب سرنخ (Lead Generation):

4. گوش دادن فعال در گفتگوها

ملاقات با یک مشتری جدید کمی شبیه آشنایی با فردی جدید است. ممکن است تمایلی به ورود به جزئیات عمیق نداشته باشند، اما وظیفه ما این است که آن‌ها را برای این کار راحت کنیم. پاسخ‌های سطحی فقط تا جایی به ما کمک می‌کنند.

برای ایجاد یک استراتژی واقعاً قوی، باید به آنچه در میان حرف‌هایشان نهفته است، گوش دهیم. آن‌ها واقعاً به دنبال حل چه مشکلی هستند؟ آیا واقعاً به دنبال سود بیشتر یا سهم بازار هستند، یا فقط گزارش‌های شفاف‌تری می‌خواهند زیرا سرمایه‌گذار دارند؟

یک مشتری ممکن است بگوید “سرنخ‌های بیشتر” می‌خواهد، در حالی که در واقع به سرنخ‌های باکیفیت‌تری نیاز دارد که تیم فروششان بتواند آن‌ها را به مشتری تبدیل کند. اگر همه گفته‌هایشان را بدون چون و چرا بپذیرید، هرگز این موضوع را نخواهید فهمید.

گوش دادن فعال در جزئیات خود را نشان می‌دهد:

این مهارتی است که زمان می‌برد تا توسعه یابد، اما تنها راه برای جلوگیری از عدم همسویی و ایجاد اعتماد است. اگر این کار را درست انجام دهید، مشتری شما احساس خواهد کرد که شما برای موفقیت او تلاش می‌کنید و حاضرید برایش از هر مانعی عبور کنید.

5. پرسیدن سوالات دقیق و راهگشا

مشتریان بالقوه‌ای که گارد می‌گیرند، نیاز دارند شما از طریق سوالات هوشمندانه به اصل مطلب برسید. این سوالات به شما کمک می‌کنند تا انگیزه واقعی آن‌ها را برای سرمایه‌گذاری در تبلیغات پولی کشف کنید و همچنین نقاط قرمزی را شناسایی کنید که نشان‌دهنده یک مشتری دشوار باشد.

جهت‌گیری کسب‌وکار:

مالی و اقتصادی:

کیفیت سرنخ و فرآیند فروش:

موانع و دینامیک داخلی:

اما حتی اگر همه این پاسخ‌ها را بگیرید و همه توصیه‌های این مقاله را دنبال کنید، ارتباط با مشتریان کلید ایجاد رابطه‌ای است که در آن به شما اعتماد شود و فضای عمل داشته باشید. بدون ارتباط دوطرفه فعال و مداوم، برداشت‌های آن‌ها ممکن است با آنچه شما انجام می‌دهید همسو نباشد.

یک نکته مهم: شما متخصص هستید، اما رئیس نیستید

چیزی که بسیاری از آژانس‌ها و بازاریابان هنگام مدیریت هزاران و میلیون‌ها دلار بودجه تبلیغاتی فراموش می‌کنند این است که ما روی زمینی اجاره‌ای کار می‌کنیم. این حساب‌ها و کمپین‌ها متعلق به ما نیستند و ما صورت‌حساب‌های تبلیغاتی را پرداخت نمی‌کنیم.

بنابراین، اگرچه مهم است که مشتریان به تخصص ما احترام بگذارند، اما در نهایت، آن‌ها کسانی هستند که در مورد جهت‌گیری و استراتژی تصمیم نهایی را می‌گیرند.

زاویه دیگر این است که وظیفه ما این نیست که خودمان را خوب جلوه دهیم یا حتی یک مورد مطالعاتی قوی از همکاری بیرون بیاوریم؛ این‌ها پاداش هستند. وظیفه ما خدمت‌رسانی به نیازهای مشتری، به حداکثر رساندن نتایج در بودجه اختصاص یافته و درخشان جلوه دادن مشتریانمان در برابر کسانی است که به آن‌ها پاسخگو هستند.

خروج از نسخه موبایل